جدول جو
جدول جو

معنی شکم گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

شکم گرفتن
(خِ زَ کَ دَ)
بستن شکم. یبوست طبع، ترجمه عبارت هندی است و این در کلام امیرخسرو بسیار واقع شده بلکه اکثر است. (آنندراج). دست بر شکم نهادن از کثرت خنده:
چو سبزه خویش ار خط تو خواند جای آن باشد
که گل از خنده بر خاک افتد و غنچه شکم گیرد.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرم گرفتن
تصویر گرم گرفتن
کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام گرفتن
تصویر کام گرفتن
کنایه از به وصال کسی رسیدن و با او هم آغوشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(وْ رَ)
رنجور از یبوست و مبتلا به یبوست طبع. (ناظم الاطباء). محصور: تغلب گفت اصل او (یعنی تفسیر) من فسرت الفرس اذا رکضتها محصوره لینطلق حصرها: اصل او آن باشد که اسب شکم گرفته بتازی تا بستگیش گشاده شود. (تفسیر ابوالفتوح رازی)
لغت نامه دهخدا
(رَ نِ تَ)
کنایه از ترک دادن و واگذاشتن و ناشده انگاشتن باشد. (برهان). ترک دادن و ناشده انگاشتن. (فرهنگ رشیدی).
- کم گرفتن چیزی، او را نبوده شمردن. او را کالعدم فرض کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
دی بد پدرم صدر خداوند وزیر
و امروز من و پدر ذلیلیم و اسیر
من بنده جوانم و جوانی کم گیر
یارب تو ببخشای براین عاجز پیر.
شمس الدین علی بن محمود بن المظفر (یادداشت ایضاً).
با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر
با گل عارض او لالۀ نعمان کم گیر
سخن سرکشی سروسهی بیش مگوی
قد یارم نگر و سرو خرامان کم گیر.
بدر جاجرمی (یادداشت ایضاً).
و رجوع به کم چیزی گرفتن ذیل ترکیبهای کم شود.
- کم گرفتن کسی را، ترک کردن. واگذاشتن. نادیده انگاشتن: کم او گیر (به اضافه). (فرهنگ فارسی معین).
- ، کم ارزش تلقی کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- ، حقیر شمردن. کوچک دانستن. (فرهنگ فارسی معین). ورجوع به کم چیزی یا کسی گرفتن ذیل ترکیبهای کم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم گرفتن
تصویر کم گرفتن
کم گرفتن کسی را. ترک کردن وا گذاشتن نادیده انگاشتن: (کم او کیر)، (باضافه)، کم ارزش تلقی کردن، حقیر شمردن کوچک دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکف گرفتن
تصویر بکف گرفتن
بدست گرفتن، تصرف کردن، بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم گرفتن
تصویر چشم گرفتن
چشم بستن دیده بر هم نهادن، چشم پوشی کردن صرف نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختم گرفتن
تصویر ختم گرفتن
ترحیم گذاشتن، مجلس تعزیت برای کسی بر پا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشم گرفتن
تصویر خشم گرفتن
غضبان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخش گرفتن برداشتن تصویر شخص یا شی یا منظره ای به وسیله دوربین عکاسی عکس برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
گرم گرفتن با کسی. اظهار دوستی کردن با وی معاشرت کردن: یکی دو نفر از شاگردهای تنبل با او گرم گرفتند آن هم برای اینکه از روی حل مسئله ریاضی و تکلیفهای او رو نویس بکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام گرفتن
تصویر نام گرفتن
شهرت یافتن، مشهور و معروف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم گرفتن
تصویر کم گرفتن
((کَ. گِ رِ تَ))
ناچیز شمردن، حقیر پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کام گرفتن
تصویر کام گرفتن
((گِ رِ تَ))
کامیاب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرم گرفتن
تصویر گرم گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
کسی را مورد تفقد قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
Clench
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
Photograph
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
photographier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
klemmen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
стиснути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
apertar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
сжимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
фотографувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
ściskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
zusammenbeißen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
fotografieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عکس گرفتن
تصویر عکس گرفتن
фотографировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محکم گرفتن
تصویر محکم گرفتن
stringere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی